یک سفینه

ساخت وبلاگ

یک سفینه, نشست روی زمین

سرنشینان آن همه خوشگل

از کُراتِ دگر شدند اعزام

تا بخندیم و حل شود مشکل

یک رُباتش شروع به صحبت کرد

گفت از وضع مردم آنجا

قصدِ جاسوسی از زمین را داشت

اینچنین گفت قصّه را مجمل

گفت او در کُراتِ دیگر  ، ما

عاطل و باطلیم و سرگردان

کاری از دست ما نمی آید

از بوروکراسیِ شدید ، خجل

رفته ما در اداره ها هرروز

از برای امور جاریِ خود

ماجراهایِ قیرو قیف حاکم

درد چون میکروبی قوی ناقل

دستهامان درازتر از پا

کرده ما متر اداره را هر روز

همه مشغول در نهایت هم

پشت بامی نمی‌شود کاهگل

اضطراب است و خونِ دل خوردن

سهم آنان که اهل قانونند

راحتند بیغمانِ بی قانون

پول و پارتی  دو دلبر همدل

راحت است چون اداره ی مرّیخ

می چمند آدمان مرّیخی

حرف سربسته اینکه در آخر

کس ندارد سراغی از حاصل

حرف میزد ، تَشَر زدم گفتم؛

هست اینجا بهشتِ انسان ها

بروید ، از زمین ما بیرون

ما همه راحتیم و بی مشکل .

#احمد_یزدانی

#کوتوال_خندان

غدیر خم امان...
ما را در سایت غدیر خم امان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bshearerooz1 بازدید : 102 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:51